.......در و دیوار و دکانهایش آشنا به نظر میرسید. به دکانهای بسته نگاه کرد و به اتاقکی در منزل دوم هوتل که نردبانی چوبی به سمتش میرفت. یادش آمد. آن روز را با تمام جزئیات به یاد آورد.... ,بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر,بیست و نه هفتگی بارداری,بیست و نهمین جشنواره موسیقی فجر,بیست و نهمین کنفرانس برق,بیست و نه بهمن,بیست و نهمین گردهمایی علوم زمین,بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر,بيست و نهمين گردهمايى علوم زمين,بیست و نهمین مسابقات قرآن دانشجویی,بیست و نهم بهمن ...ادامه مطلب
......لب پایینیاش را دندان گرفت و کوشش کرد اشک نریزد. صدایش را نَکَشد و آنجا نمانَد.... ,بیست و هشت مرداد,بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر,بیست و هشتمین نمایشگاه کتاب,بیست و هشتم صفر,بیست و هشتم هفتگی بارداری,بیست و هشتمین کنفرانس برق,بيست و هشتمين نمايشگاه كتاب تهران,بیست و هشتم ماه صفر,بیست و هشتمین جشنواره فیلم کودک,بيست و هشت صفر ...ادامه مطلب
.....فکر کردم صدای چه کسانی است؟ یادم نیامد. تصویر چهرهشان، صورتهای آفتاب سوخته و پوست تیرهشان پیش چشمم آمد ولی نامشان را فراموش کرده بودم. به نامها فکر نمیکردم. وقتی از تپهها بالا میدویدیم استایل بدنها، فاصلهی گامها، حالت شانهها، حتی حالت صورتها به ذهنم میماند اما به نامها فکر نمیکردم. آن که لبهای درشتی داشت و در سربالایی تپهها لبهایش آویزان میشد و شانههایش را بالا میانداخت گفت: نعیم چاقتر نشان میزند یا یعقوب؟..... ,بیست و شش هفتگی بارداری,بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر,بیست و ششمین همایش بانکداری اسلامی,بیست و ششمین المپیک,بیست و ششمین جشنواره فرهنگی دانشگاه فرهنگیان,بیست و شش,بیست و ششم,بیست و شش عیدماه,بیست و ششم شهریور,بیست و شش به عربی ...ادامه مطلب
....... صدای گریه دخترکی که به زور بوسیده بودمش در میان درختچههای پایین بازار. ولی گذشت زمان این صدا را تلختر کرده است. نُه سال پیش صدای گریهاش به این تلخی نبود. گذشت زمان عشق را هم کهنه میکند ولی نشانههایش مثل یک جای زخم هیچ وقت از بین نمیرود. عشق هیچ وقت از بین نمیرود. گذشت زمان آن را عمیقتر میکند و به آن نیازمندتر. شاید سالها بعد تفسیرم از عشق متفاوت شود ولی همچون خنجری در پشت هیچ گاه اصل آن را نمیتوانم نادیده بگیرم. اگر سرنوشت نعیم را در جایی قرار داده که فکر کنم حقش نیست، با نعیم نمیجنگم. با سرنوشت میجنگم. ولی مثل اینکه سرنوشت سرسخ,بیست چهارده,هفته بیست و چارم بارداری ...ادامه مطلب
......دکتر پشت دیوارهای پایگاه که پیچید یعقوب دلش آشوب شد. هر کاری کرد بی قراریاش را نادیده بگیرد نتوانست. میخواست جایی برود. با حبیب برود قلعهی ویران جبارخان و دوباره ماجرای عصری را که سینهی پدرش شکاف شد، گوش کند.... , ...ادامه مطلب
..... بایسیکل ساز، فروشنده ی دوره گرد، ملا امام، دکاندار، استاد دانشکده طب، غریبکار، خیاط، مامور گمرک کابل، مامور وزارت زراعت، خشت مال، غریبکار، کراچی وان، نگهبان فابریکه چرم سازی، بیکار، مدرس و مبلغ، دندانساز، سرباز فرقه ی هفت، معلم، دواخانه دار، آهنگر، مامور وزارت آب و برق، کارگر فابریکه کفش آهو، روغن فروش، کُلچه فروش، شاگرد آسیا هوتَل، تاجر انگور، ضابط قوای زرهدار، کارمند اداره ی مترولوژی، معلم مکتب دخترانه، کارمند هواشناسی، عضو دیپارمنت ریاضی، آشپز شفاخانه ی دوصد بستر، کارگر نساجی، جوالی، نمک فروش، کارمند شفاخانه ی جمهوریت، کُلچه پز، زغال ,چهارده معصوم,چهاردهمین جشن حافظ,چهاردهی کابل,چهاردهمین کنگره بیوشیمی,چهارده روایت قرآن,چهاردهمین کنفرانس آموزش ریاضی,چهاردهمین کنگره تغذیه,چهاردهمین کنگره سراسری بیوشیمی,چهارده هفتگی بارداری ...ادامه مطلب