.
.
می گفت: من عروسی پدرم یادم است. ما می خندیدیم. ولی وقتی گفت: از مادرم فقط مرگش یادم است، دیگر نخندیدیم.
.
+ نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 19:58 توسط سیداحمدمدقق الافغانی ثم البامیانی ثم قمی |
بزها آواز می خوانند...
ما را در سایت بزها آواز می خوانند دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : boorlako بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 7:20